دفترچه خاطرات

ساخت وبلاگ
دیروز صبح جان جااانه من اوووومد..از شب قبلش اانننقده ذوق داشتم خوابم نمیبرد. صبح ساعت 3:30 بیدار شدم گوشیمو چندبار چک کردم تا بالاخره پیام آقایی اومد که گفت من رسیدم فرودگاه تهراان..اون لحظه انگار دنیارو بهم دادن.خلاصه ساعت 9 شد و من پاشدم کارامو انجام دادم.با کیک رفتم خونه آقایی(کیک  خوش اومدی گرفتم که مثلا سورپرایز شه ،گرچه خودش بعدا دید تو یخچال تابلو شدم ) رسیدم خونشون. دل تو دلم نبود. دو بار پیام دادم کجایی،از پنجره نگاه کردم چندبار که هروقت اومد ببینم.یهو خواهرشوشو گفت رضا اوومد... واااااای که چه لحظه ای بود. بهترین هدیه دنیا هم بهم میدادن حاضر نبودم دفترچه خاطرات...
ما را در سایت دفترچه خاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ghe3yemac بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 22:08